وقتی خیلی عمیق راجع به خودم فکر میکنم به این نتیجه میرسم که بعضی وقتها دریافتی که از دیگران در باطن خودم دارم تصویر بشدت نادرستیه که باعث میشه مسیرهای اشتباهی در زندگیم در پیش بگیرم. گاهی دیگران رو قویتر از اونچه که واقعا هستند میدونم و خودم رو ضعیفتر. در حالی که همه ما از یک جوهریم. این باعث میشه بطور خودکار مسئولیت کمتری تو روابطم با آدمها بعهده بگیرم. بیشتر کارهای مهم رو به طرفهای مقابلم واگذار میکنم یا حداکثر اگر هم خودم ابتکار عمل رو در دست بگیرم اون کاری رو انجام میدم که فکر میکنم مورد پسند دیگران هست نه اون کاری که فکر میکنم درسته. راستش اصلا خیلی وقتها کار به اینجا هم نمیکشه که بخوام دقیق فکر کنم چه کاری درسته حالا عمل کردنش بماند. مثال بارزش اینه که بیشتر وقتها وقتی با یک نفر یه صحبت جدی رو شروع میکردم به خودم اجازه نمیدادم درباره زمان تمام کردن بحث تصمیم بگیرم. به طرف مقابلم واگذار میکردم. حالا فرض کنید طرف مقابلم هم رودرواسی داشت .... نتیجه این میشد که مدتها همینطور ادامه میدادیم !!!!
نظرات دیگران []